سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تنهایی - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست






درباره نویسنده
تنهایی - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
Ambrosia
من مثل هر روزم با آن نشانی های ساده و با همان امضا،همان نام و با همان رفتار معمولی ؛ مثل همیشه ساکت و آرام... این روزها تنها ، حس میکنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس میکنم از روزهای پیش قدری بیشتر این روزها را دوست دارم گاهی از تو چه پنهان با سنگ ها آواز می خوانم و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ناشناس شهر احساس گنگ آشنایی می کند گاهی دل بی دست و پا و سربزیرم را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می کندحتی اگر می شد بگویم این روزها گاهی خدا را هم یک جور دیگر می پرستم قیصر امین پور
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 87


لینک دوستان
مائده
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تنهایی - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست

آمار بازدید
بازدید کل :7526
بازدید امروز : 0
 RSS 

   

به نام خدا
صبح دیروز، که تعداد آدمهای خونه از اکثریت به اقلیت رسید، و مهمونای عزیزمون رفتن خیلی احساس تنهایی کردم... اومدم تو اتاق وتا ببینم دوستم چه یادداشتی گذاشته و رفته
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد  خرامان   کن    تا   باغ    بیارایی
و بعد از چند تا کلمه ی قشنگ یه خدا حافظی که دلم رو لرزوند... یه دفعه تنها شدم . خیلی حالم گرفته شد و دلم نمی خواست باور کنم که اینقدر زود همه چی تموم شده ... رفتم سراغ چند نفر دیگه که دوستشون دارم تا تنهاییمو باهاشون قسمت کنم. سرشون خیلی شلوغ بود و خیلی خوش گذشت اما خیلی زود تموم شد و من شب برگشتم به اتاقی که سکوتش دردناکه! و تنهاییش شهره ی خاص و عام... و هنوز هم تو همون اتاق هستم.
فکر می کنم خواب می دیدم ... انگار هیچ وقت هیچ کسی تو این اتاق نبوده و من تو تخیلاتم اونایی رو که دوستشون دارم ساختم و آوردمشون اینجا تا چند روزی رو با هم باشیم. فقط اون کاغذ روی میز هست که وادارم می کنه حضور واقعیشونو بپذیرم ... چقدر جای همه شون خالیه ... کاش میشد برای همیشه با هم زندگی کنیم ...
به یاد خدا



نویسنده » Ambrosia » ساعت 12:27 عصر روز یکشنبه 87 شهریور 10