سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تلخ - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست






درباره نویسنده
تلخ - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
Ambrosia
من مثل هر روزم با آن نشانی های ساده و با همان امضا،همان نام و با همان رفتار معمولی ؛ مثل همیشه ساکت و آرام... این روزها تنها ، حس میکنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس میکنم از روزهای پیش قدری بیشتر این روزها را دوست دارم گاهی از تو چه پنهان با سنگ ها آواز می خوانم و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ناشناس شهر احساس گنگ آشنایی می کند گاهی دل بی دست و پا و سربزیرم را آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می کندحتی اگر می شد بگویم این روزها گاهی خدا را هم یک جور دیگر می پرستم قیصر امین پور
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 87


لینک دوستان
مائده
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تلخ - رواق منظر چشم من آشیانه ی توست

آمار بازدید
بازدید کل :7527
بازدید امروز : 1
 RSS 

   

به نام خدا
این روزها که می گذرد احساس می کنم ...
خدای من ... این روزا خیلی سخت می گذره ... اون اولا که تازه وارد خوابگاه شده بودم زندگی ساده و قشنگی داشتم و از زندگیم خیلی هم لذت می بردم ... خودم بودم و خودم ... کم کم سخت شد همه چی ... کلی امتحانمون کردی و نمی دونم چه جوری از این امتحانا بیرون اومدیم ... اتفاق پشت اتفاق ... تلخی پشت تلخی ... اشک بود که زمین و زمان رو می شست... خدای من ... خیلی کمکم کردی ... خیلی کمکمون کردی ... امیدوارم تصمیماتی که گرفتم به صلاح همه مون باشه و دلم می خواد باز هم کمکمون کنی... با این اتفاقاتی که هر روز داره می افته شدیدا به حمایتت محتاجیم ...
صبح قراره انتخاب واحد کنیم... ترم بالاتر ... مشکلات بیشتر و بزرگتر... دانشگاه از نظر تحصیلی هیچ فرقی تو حال و روزم ایجاد نکرد اما به اندازه ی تمام عمرم تو این دو سال زندگی تجربه کسب کردم... با اینکه آدم بدبینی نیستم اما دیدم در مورد زندگی اونم تو خوابگاه و دانشگاه و آدمها خیلی عوض شده...
دلایلش رو هم بخوبی می دونم ... وقتی یادم می افته که قراره برم ، ته دلم می لرزه ...
خدایا خیلی کمکمون کن و هیچ وقت تنهامون نذار ...
به یاد خدا


نویسنده » Ambrosia » ساعت 1:34 صبح روز دوشنبه 87 شهریور 18