به نام خدا
"چشمهایش" سومین وبلاگ زندگی بیست ساله ام است که راهی را در امتداد دو وبلاگ سابقم می پیماید. چشم را زیباترین و صادق ترین عضو زندگی پر از دروغ بشر می دانم و یادداشت های نوشته شده بر دیوار "چشمهایش" را _هرچند نامتعارف و دست و پا شکسته_ به چشم ها و نگاه هایی تقدیم می کنم که دست کم برای لحظه ای مرا به یاد خدایم می اندازند...
از چشم های آبی آسمان گرفته، تا چشم های تیره ی کسی که از آسمان برخاسته و چشم های روشن دوست که انعکاسی از آسمان است و چشم های آسمانی اسطوره ای که هیچ وقت فراموشش نمی کنم و چشم های پاک مردمانی که به هر چهره ی اندکی آشنا ، لبخند تقدیم می کنند...
به یاد خدا
"چشمهایش" سومین وبلاگ زندگی بیست ساله ام است که راهی را در امتداد دو وبلاگ سابقم می پیماید. چشم را زیباترین و صادق ترین عضو زندگی پر از دروغ بشر می دانم و یادداشت های نوشته شده بر دیوار "چشمهایش" را _هرچند نامتعارف و دست و پا شکسته_ به چشم ها و نگاه هایی تقدیم می کنم که دست کم برای لحظه ای مرا به یاد خدایم می اندازند...
از چشم های آبی آسمان گرفته، تا چشم های تیره ی کسی که از آسمان برخاسته و چشم های روشن دوست که انعکاسی از آسمان است و چشم های آسمانی اسطوره ای که هیچ وقت فراموشش نمی کنم و چشم های پاک مردمانی که به هر چهره ی اندکی آشنا ، لبخند تقدیم می کنند...
به یاد خدا
نویسنده » Ambrosia » ساعت 1:47 عصر روز شنبه 87 مرداد 26